یه متن از زینب جون

ساخت وبلاگ

تمام شوقم این بود

رودها را یکی پس از دیگری کنار بگذارم

و به دریا برسم

به تو

به عمق یک آبی بیکران

به دنبال آرامش

امــا

برایم شدی همام طوفان ناخواسته

همان طوفانی که نه راه پس میگذارد

و نه را پیش

خیره به نوری که در طی فرو رفتنم

به اعماق بی کسی از من دورتر و دورتر میشد...

حال

بگذار موج، این جسم بی جان

را به ساحل ببرد...

چـرا

نامهربانی می کنی؟!

اهورا مزدا...
ما را در سایت اهورا مزدا دنبال می کنید

برچسب : متن یه سالیه از ارمین,متن یه باری از امروز,یه متن زیبا برای سالگرد ازدواج, نویسنده : akharinroozaramesha بازدید : 172 تاريخ : پنجشنبه 4 آذر 1395 ساعت: 9:13